نگاهي به قسمت‌هاي دو و سه سريال خسوف – اجتماع شكم‌سيرها

تيتراژ سريال كسوف پر از حروف بزرگ است كه مي تواند به ما ضربه بزند. مازيار ميري، همايون اسعديان، امين تارخ و حسين ترابنژاد و مهدي شيرزاد از بهترين هاي سريال. اما نتيجه اين همكاري به ظاهر جالب چيزي جز يك مجموعه كم نيست. به نظر مي رسد ديگر نام ديگري در شبكه خانگي وجود ندارد كه بتوان به آن اعتماد كرد. پس از سه ماه گرفتگي، مي توان مطمئن بود كه اين كار بي معني خواهد بود.

با وجود شرايط اقتصادي مداوم در جامعه، تيم سريال eclipse تصميم گرفته است داستان افرادي را تعريف كند كه به لندن سفر مي كنند تا با معشوق خود املت بخورند. افسانه هاي پريان. اما با حضور هميشگي شاهزادگان گدايي. همه آنها باهوش، خوب، همه ثروتمند و تحصيلكرده هستند. مردم حق دارند هر چيزي را كه مي خواهند انتخاب كنند. هيچ كاري براي آنها وجود ندارد. هيچ اجباري در مورد آنها اعمال نمي شود. چقدر دور از جامعه دوستان! همچنين تحت برچسب رسانه هاي اجتماعي است!

مطالب پيشنهادي:چرا قسمت پاياني احضار پخش نمي شود؟براي تماشاي قسمت پاياني يك هفته صبر كنيد

قسمت دوم و سوم به سراغ داستان قبلي شخصيت ها و آغاز داستان عاشقانه امير و عطيه مي رود. او كند و بسيار دوست داشتني است. او از يك سو قهرمان شاهزاده باليوود و زندگي اوست و از سوي ديگر او آينده است. دختري كه فكر مي كرديم مثل پولاد قوي است در مقابل امير تبديل به مزدور شد. مثل همه زن هاي سريال آب!

با عرض پوزش، دهان شخصيت ها بسته نيست. سقط جنين يا صحبت از دهان خوردن است كه نوعي حديث نفس است و يا صحبتي مي گويند كه حداقل هشتاد درصد نوار آن خالي است و من تضمين مي كنم كه حذف آن خللي در داستان و رابطه با شخصيت ها ايجاد نمي كند. .

خوشبختانه عملكرد بازيكنان اين مجموعه نيز به همين شكل است. اين بدان معناست كه با وجود اينكه شخصيت هاي ناشناخته سريال خوب بازي نمي كنند، سفيد و معروف به همان اندازه بد به نظر مي رسند. در اين سه قسمت امين تارخ، ستاره اسكندري، مسعود كرامتي و شهره سلطاني چيزي جز كليشه هاي خسته كننده نمي بينيم! مطمئناً سينماي ما به خون جديد و بازيگران جديد نياز دارد، اما عروسك ها عروسك هاي بي فكري هستند.

مطالب پيشنهادي:به سريال I Want to Live – عشق شيرين نگاه كنيدبخش هاي 1 تا 7 را ببينيد

روح فيلم، مانند ديالوگ، ناصادقانه و خودآزاري است. روايي، اسطوره هاي عرفاني و اتفاقات بعدي بي فايده است، زيرا اشاره اي بيش نيست براي پوشاندن نقاط ضعف داستان. تكثير موتورسيكلت به عنوان يك سرگرمي براي بچه پولدارها نيز يكي از ويژگي هاي رايج در يك سري از شبكه هاي خانگي است.

در سه قسمت آخر فقط متوجه مي‌شويم كه امير پسري حرفه‌اي و سرسخت است، اما آينده را به درستي نمي‌دانيم. بس كن مهتابي، بچه هاي كافه مهتابي، عمو مراب، مادر، خاله، خاله و عمه و اباني اينها كي هستند و چه مي خواهند؟ سه قسمت آخر هنوز مشخص نيست. فيلمسازان و فيلمنامه نويسان كي از اين سردرگمي خلاص مي شوند؟ خدا مي داند.

گفتگوهاي نامعتبر براي نقاط ضعف اصلي ليست اسكريپت. گفت و گوهايي كه نه داستان را پيش مي برد و نه اطلاعاتي را منتقل مي كند و نه شخصيت ها را در روابطشان به رخ مي كشد و نه خوب است و نه خداپسندانه!

مطالب پيشنهادي:به سريال دراكولا نگاه كن – خب حالا ميخوايم بخنديم آقاي مديري؟خون بيننده در شيشه

مردم امروز ايران در اين راه با موانع متعددي روبرو هستند. اين مشكلات از مسائل اساسي گرفته تا مشكلات اجتماعي و سياسي را شامل مي شود. از سبك زندگي و روابط گرفته تا ايده هاي روانشناختي. براي بيان داستان جوانان ايراني، مي توان بر روي هر يك از اين بي نظمي ها از مثنوي هفتاد من، كاغذي تهيه كرد. پيشنهاد ايده هاي مشابهي كه بارها در تلويزيون به آن اشاره شده و در شبكه خانگي فراموش شده است، چه فايده اي دارد؟ آيا اين روح بايد ميدان بزرگي براي بيان باشد؟ فضاي بازتر براي بحث آشكار درباره موضوعاتي كه در راديو و تلويزيون نامناسب تلقي مي شوند.

اما نظارت تلويزيوني بر خورشيد گرفتگي به تاريخ افسانه اي محدود نمي شود. زيبايي بصري آن نيز به شدت تحت تأثير كانال هاي تلويزيوني، طراحي و ايده ها است. ميزانسن، حركت و حركت دوربين آنقدر كمياب و ظريف است كه سال هاي اوليه توليد سينما را تداعي مي كند! به عنوان مثال، زمان زيادي براي فيلمبرداري روي ريل صرف مي شود، به دور از سليقه سينماي مدرن.

ريتم ليست براي يك جوان عاشق بسيار كند است. مخاطبان اين سريال چه كساني هستند؟ جوانان؟ شوخي نكن بعيد به نظر مي رسد كه يك پسر براي اثبات خود بيش از سه قسمت در يك سريال در شبكه خانگي ارائه دهد.